بیشتر افراد با مفهوم عمومی هوش (ضریب هوشی) یعنی توانایی یادگیری، به کارگیری دانش و حل مسائل آشنا هستند. اما هوش هیجانی (Emotional intelligence) یا هوش احساسی (Emotional quotient) مفهومی است که از دهه 1990 رواج یافته و با ضریب هوشی متفاوت است. هوش هیجانی در واقع توانایی درک و مدیریت احساسات است و افراد با هوش هیجانی بالا توانایی زیادی در درک و تأثیرگذاری بر احساسات خود و رفتار دیگران دارند. احساسات در زندگی اهمیت زیادی دارند، توانایی ما در مدیریت حواس به تمرکز و یادگیری بهتر کمک میکند. مانند کنترل حواس پرتی زمانی که روی یک پروژه کار میکنیم و یا در یک آزمون شرکت میکنیم. احساسات میتوانند بر تصمیمگیری و قضاوت ما تاثیر بگذارند. احساسات معلمان ممکن است بر نحوه ارزیابی دانش آموزان تاثیر بگذارد. احساسات حتی بر کیفیت رابطه نیز تأثیر میگذارند و مانند سیگنال هایی به بقیه می گویند که به ما نزدیک شوند یا از ما دوری کنند. هوش هیجانی در سلامت روان و جسم هم به ما کمک میکند. مثلاً اگر برای مدیریت غم یا ناامیدی راهکاری نداشته باشیم، ممکن است با افسردگی و در نهایت اضطراب مواجه شویم. در واقع چگونگی کنترل و بروز احساسات که از هوش هیجانی ناشی میشود در کیفیت زندگی روزمره ما نقش مهمی دارد.
مولفه های هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی به طور کلی شامل پنج مهارت است.
- خود آگاهی (شناخت هیجانها و احساسات خود)
- خود مدیریتی یا خودتنظیمی (مدیریت هیجانها و احساسات خود)
- انگیزه یا خودانگیزشی
- همدلی (تشخیص و درک هیجانات و احساسات دیگران)
- مهارت های اجتماعی (مدیریت رابطه با دیگران)
خود آگاهی (شناخت هیجانها و احساسات خود)
خودآگاهی به معنی آگاهی از احساسات و انگیزههای خودمان است،اینکه نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم و از نحوه تاثیر آن بر خود و دیگران آگاه باشیم. در این صورت به راحتی احساسات خود را کنترل کرده و اجازه نمی دهیم که احساسات رفتارمان را کنترل کنند. یک شخص خودآگاه معمولاً بهتر از دیگران از انتقادات سازنده به نفع خود استفاده میکند.
خود مدیریتی یا خودتنظیمی (مدیریت هیجانها و احساسات خود)
افراد با این توانایی تصمیمات ناگهانی نمیگیرند و همیشه قبل از انجام هر اقدامی کمی مکث کرده و به عواقب آن فکر میکنند. این افراد به جای سرکوب احساسات، آنها را به شکلی کنترلشده و محدود بروز میدهند.
انگیزه یا خودانگیزشی
افرادی با هوش هیجانی بالا دارای انگیزه درونی هستند و به سادگی از طریق محرکهای موقت بیرونی برانگیخته نمیشوند. این افراد از زاویه بالاتری به زندگی خود نگاه میکنند و در زمان ناامیدی خوشبین و انعطافپذیر هستند و با انگیزههای درونی خود را از ناامیدی نجات میدهند.
همدلی (تشخیص و درک هیجانات و احساسات دیگران)
افراد با هوش هیجانی بالا توانایی خوبی در همدلی با دیگران در موقعیتهای مختلف دارند. این افراد معمولا شنونده خوبی هستند، زود قضاوت نمیکنند و نیازها و خواسته های دیگران را درک میکنند، آنها به عنوان یک دوست وفادار و دلسوز هستند.
مهارت های اجتماعی (مدیریت رابطه با دیگران)
همکاری و کار تیمی برای افراد با هوش هیجانی بالا راحتتر است و آنها به دلیل مهارتهای ارتباطی قوی و توانایی مدیریت روابط از کار کردن با دیگران لذت میبرند و رابطه شان با دیگران بر پایه احترام بوده و تمایل به رهبری تیم دارند.
نشانههای هوش هیجانی چیست؟
افراد با هوش هیجانی بالا از نگاه دیگران به این شکل دیده میشوند:
- فردی که توانایی همدلی کردن با اطرافیانش را دارد.
- توانایی او در حل مسئله بسیار بالاست.
- احساسات خود را به راحتی با دیگران درمیان میگذارد.
- مرزهایی را برای خود مشخص کرده و از "نه" گفتن نمیترسد.
- میتواند با افراد در موقعیتهای مختلف کنار بیاید.
- توانایی مقابله با موقعیت بد را به خوبی دارد.
- انتقاد سازنده را بدون بهانه میپذیرد.
- شنونده بسیار خوبی است.
- از اعتراف به اشتباهات خود و عذرخواهی نمیترسد.
- بر رفتارها و عکس العملهای خود کنترل کامل دارد.

و در مقابل افرادی با هوش هیجانی پایین رفتارهای زیر را نشان میدهند:
- در مسئولیت پذیری مشکل دارند.
- انتقاد پذیر نیستند.
- نمی توانند از اشتباهات خود و دیگران چشم پوشی کنند.
- احساس میکنند که دیگران در مورد آنها دچار سوءتفاهم هستند.
- دیگران را به راحتی قضاوت می کنند و در حفظ روابط خود مشکل دارند.
- احساسات خود را به خوبی درک نمیکنند.
هوش هیجانی ارثی است یا اکتسابی؟
برخی از افراد با هوش هیجانی بالا متولد میشوند، اما خوشبختانه این ویژگی با تمرین قابل یادگیری است.
بهبود روابط با دیگران یکی از راههای یادگیری هوش هیجانی است. ابراز همدلی با دیگران یعنی خود را جای آنها قرار دهیم و با این کار احساسات آنها راحت تر درک کنیم.
راه دیگر برای ایجاد هوش هیجانی، این است که یاد بگیریم چگونه بدون توجه و تحسین به اهداف خود برسیم و در مقابل به دیگران هم اجازه دهیم تا موفقیتهای خود را نشان دهند.
تمرین کنیم که قبل از هر رفتار یا حرفی به اندازه یک دم و بازدم مکث کنیم. البته انجام این کار در مواقع استرس و عصبانیت سخت است و گاهی فراموش میشود، اما با انجام این کار در شرایط عادی میتوانیم آن را به یک عادت ذهنی تبدیل کنیم. میتوانیم مکث کردن را با تامل و صبر قبل از پاسخ به پیام ها، یا ارسال نظرات در شبکههای اجتماعی تمرین کنیم. نکته اصلی این است که یاد بگیریم چگونه احساسات خود را کنترل کنیم و اجازه ندهیم احساسات کنترل ما را در دست بگیرند.
در مقابل انتقاد دیگران، کنترل ماجرا را در دست گرفته و مسئولیت اعمال و رفتار خود را بر عهده بگیریم. سعی کنیم به جای سرزنش یا بهانه گیری، به بازخورد رفتار خود گوش دهیم، دیدگاه شخص مقابل را تایید کرده و از انتقادات در جهت پیشرفت خود استفاده کنیم.
تصور ما از خود با آنچه دیگران از ما میبینند متفاوت است. برای شناخت درست خود بهتر است وقتی دچار هیجان میشویم از یک دوست صمیمی بخواهیم تا به واکنش احساسی ما دقت کند. پاسخ هایی که دریافت میکنیم به شناخت و تسلط بهتر بر احساساتمان کمک میکند.
بخشیدن دیگران، منفی بافی نکردن و بی دلیل نگران نبودن کمک میکنند تا ذهن مان را به انبار احساسات و افکار منفی تبدیل نکنیم. این افکار و احساسات، انرژی زیادی از ما میگیرند و هوش هیجانی ما را پایین میآورند.
هوش هیجانی یعنی فرد برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای کوچک را نادیده بگیرد و اجازه ندهد نگرانی، استرس یا مرور اشتباهات گذشته، قدرت تفکر و استدلالش را مختل کند. افراد با هوش هیجانی بالا در شرایط مختلف با دیگران همدلی کرده، احساسات آنها را درک میکنند و در همه حال انگیزه خود را حفظ میکنند.
با تقویت هوش هیجانی می توانیم از احساسات و هیجانات خود به بهترین نحو استفاده کنیم و فکرمان را در مسیر درست به کار گیریم.
منابع:
healthline.com , webmd.com
نظرات مشتریان ما
نظری ثبت نشده است